به گزارش شهرآرانیوز؛ فیلم مهم مصطفی تنابنده به نام «آبستن» یک سکانس پلان خوش ریتم است که شاید در نگاه اول واجد شباهتهای قابل توجهی با «ماهی و گربه» شهرام مکری باشد، اما نسبت به آن فیلم تحسین شده، کمی در توجه به ظرافتهای اجرایی بی اعتناتر و از منظر داستانی نیز به مراتب پرپیچ وخمتر است. این اثر که در یک برداشت ضبط شده، روایتی از هفت کاراکتر با انبوهی از ماجراهای ریز و درشت است و به واسطه همین دومینوی بحران هاست که میتواند مخاطب را با خود همراه نگه دارد.
«آبستن» انبوهی از موضوعهای اجتماعی را در خود جای داده که فهرست کردن آن ها، از شدت پرتعداد بودنشان، کار چندان آسانی نخواهد بود؛ از مهاجرت (یا به عبارت دقیقتر فرار) که در مرکز قصه قرار دارد و فقر (به عنوان زیرمتن همه مشکلات) گرفته تا حمل مواد مخدر، خیانت، تعرض و.... این شیوه گزینش موضوعی، شمشیر دولبه «آبستن» است؛ زیرا از یک سو مخاطب عام را همراه میکند و حتی میتواند باعث شود که فیلم در گیشه هم برای سازندگانش سودآوری داشته باشد؛ اما از سوی دیگر، وزن هنری سناریو را نزد منتقدان و مخاطبان جدی سینما تنزل میدهد.
در واقع، ردیف شدن فستیوالی از مصائب که بر سر چند کاراکتر میآید، اثر را به سمت نوعی سیاه نمایی سوق داده و تأثیر آن را در بلندمدت کاهش میدهد. سازندگان «آبستن» درجه حرارت فلاکت را به شدت بالا بردهاند و در پایان هم در عمل چارهای جز قربانی کردن یک نفر و انداختن تقصیرها به گردن او ندارند.
این در حالی است که فیلم میتوانست خودش را از این فرافکنی در امان نگه دارد و اگر موضوعها به شکل دیگری گزینش میشدند، شاید میتوانست با ارجاعات اجتماعی پررنگ تر، یک سر و گردن بالاتر از آنچه امروز هست، قرار گیرد. از منظر اجرایی، نظر به پرتنش بودن قصه، دیالوگهای زیاد و صحنههای درگیری فیزیکی، تهیه یک سکانس پلان با این کیفیت و دقت در حرکت دوربین و هدایت بازیگران، تحسین برانگیز است.
با این حال، بازیهای «آبستن» یکدست نیستند و ناهمگونیهایی در آنها به چشم میخورد. دو کاراکتر در این فیلم حضور دارند که در عمل حضورشان تنها برای رفت و برگشت دیالوگها و پرداخت سایر شخصیتها از خلال صحبت با آنها مناسب است، در حالی که خودشان مستقلا قصه و هویت مجزایی ندارند؛ بالاخص که هر دو هنرپیشه نیز نسبت به سایرین اجرایی ضعیفتر دارند.
بازی توماج دانش بهزادی در نقش اصلی این فیلم قابل قبول است؛ هرچند نریشنهایی که برای او نوشته شده، بی اثر و برهم زننده انسجام روایی و اجرایی کار هستند. بهترین اجرای «آبستن» اما، متعلق به عباس غزالی است؛ بازیگری که اغلب در ایفای نقش هایش از خط بیرون میزد و به دام اور اکت میافتاد. غزالی، اما این بار در ایفای یک نقش پرالتهاب، بسیار کنترل شده و پرظرافت ظاهر میشود.